دو نوع استراتژی اصلی با توجه به نقش شرکت در بازارهای خارجی میتوان تعریف نمود:
استراتژی صادرات محور:
هر چه صادرات بیشتر باشد، نیاز به سرمایهگذاری و ذخیره نقدینگی بیشتری است تا به سودآوری و رشد بالاتر بیانجامد. لازمۀ استراتژی صادرات محور “باز بودن” شرکتها در امر تجارت از طریق مکانیزمهای مختلفی است:
- توسعه تقاضا در بازارهای خارجی جهت رفع موانع فروش داخلی، که نتیجه محدودیت بازار داخلی و یا قوانین حاکم است. هر چه شرکت خود را برای برآوردن تقاضای کشورهای دیگر آماده کند، میتواند میزان تولید خود را افزایش داده و متخصصتر شود که نتیجه آن کاهش هزینهها و در نتیجه افزایش درآمد خواهد بود.
- برآوردن نیاز یک کشور دیگر، نیاز به تحقیقات گسترده دارد. شرکتهایی که بخشی از خط تولید فعلی خود را بدون تغییر به صادرات اختصاص میدهند، بطور هدفمند استراتژی صادرات را دنبال نمیکنند. تنها ارائه محصول فعلی به یک کشور دیگر به معنی صادرات نیست.
- صادرات از طریق ایجاد منابع ارزی، اجازه وارد کردن منابع را از خارج کشور فراهم میکند. این منابع در دو صورت به شرکت نفع میرسانند: یا از طریق کاهش هزینه نسبت به منابع داخلی؛ و یا از طریق دسترسی به تکنولوژی بالاتر که به بهرهوری و مزیت بهتر برای مشتریان شرکت میانجامد. استراتژی صادرات در صورتی که به جذب سرمایهگذاران خارجی بیانجامد، منافع گستردهای را به دنبال دارد. برخی از کشورها از جمله سنگاپور، فیلیپین و مالزی تکیه اقتصادی زیادی بر سرمایهگذاران خارجی جهت رشد و رونق خود دارند.
- با ورود به بازارهای جهانی و مواجه شدن با رقبایی که در سطح جهان فعالیت میکنند، شرکت باید سطح تکنولوژی و مهارت مارکتینگ خود را افزایش دهد که افزایش بهرهوری را به دنبال خواهد داشت. در واقع شرکتهای صادرات-محور باید خود را به سطح استانداردهای بینالمللی ارتقا دهند و برای حفظ مشتریان خارجی، دائماً کاهش هزینه داشته باشند. مشتریان خارجی مستمراً به دنبال یافتن منابع جدیدتر و کمهزینهتر برای رفع تقاضای خود هستند که فشار رقابتی را بر شرکتهای صادرات-محور افزایش میدهد.
استراتژی جایگزینی واردات:
جایگزینی واردات یک برنامه توسعه صنعتی مبتنی بر حفظ صنایع داخلی است که از طریق افزایش تعرفههای واردات، کنترل نرخ ارز، محدودیت واردات کالاهای سرمایهای، ارائه وام به صنایع در حال توسعه داخلی و غیره انجام میشود. در واقع گرایش این استراتژی بر جایگزینی وارد شدن محصولات به کشور از طریق کمک به ایجاد و توسعه شرکتهای داخلی میباشد.
یکی از مهمترین نقشها را در استراتژی جایگزینی واردات، دولت ایفا میکند. در این استراتژی دولت باید بکوشد تا فاصله بین شرکتهای داخلی و شرکتهای سطح جهانی را از طریق ارائه دانش فنی، تکنولوژی و .. کاهش دهد. نقش شرکتها نیز در این میان اهمیت زیادی دارد: شرکتها نباید فقط به دنبال کپی کردن محصولات خارجی باشند، بلکه باید رویکرد بازی جهت یادگیری و توسعه خود به کار گیرند.
تولید را میتوان به ۴ بخش بهم مرتبط تقسیم کرد:
- بخش محصولات مصرفی بدون دوام (مانند غذا، لباس، دارو)
- بخش محصولات مصرفی با دوام (مانند خودرو، لوازم خانگی)
- بخش محصولات واسطهای (مثل آهن، پلاستیک)
- بخش محصولات سرمایهای (مثل کوره، ربات)
برای اینکه فرایند تولید بطور واقعی مستقل از منابع خارجی کار کند، باید تمامی صنایع در هر ۴ بخش فوق بطور مساوی توسعه یابند. هر چه تقاضای محصولات مصرفی افزایش یابد، تقاضا برای محصولات واسطهای و سرمایهای افزایش خواهد یافت. هدف استراتژی جایگزینی واردات ایجاد اقتصاد یکپارچه عمودی است که در آن تولیدکنندگان معدودی، کالاهای سرمایهای برای کل اقتصاد را تولید کنند و به تبع آن، تولیدکنندگان محصولات واسطهای محصولات گستردهتری را ارائه نمایند تا بخش محصولات مصرفی به خوبی نیازهای جامعه را پوشش دهد.
برای اقتصاد مقاومتی، احتیاج به شرکتهای صادرات محور و جایگزینی واردات داریم.