در گذشته به دلیل تحریمها و فضای غیررقابتی که بر صنعت ایران حاکم بوده، شرکتهای ایرانی بییشتر از این که خود به دنبال کشف فرصتها باشند، کمکها و اولویتهای دولت را در دستور کار شرکت خود قرار داده بودند. تورم، بهره بانکی بالا و فضای بسته منجر به فرهنگ درآمدزایی کوتاهمدت، بهرهوری و انگیزه پایین در نیروی انسانی شده است. دید سنتی به مدیریت شرکتها و در نهایت عدم دستیابی به رضایت واقعی مشتری نتیجه این فضای غیررقابتی بوده است.
لیکن فضای ایران در حال عبور از محیط بسته و وارد شدن به فضای فرارقابتی جدیدی ( بازار آزاد ) است. اقتصاد ایران به سمت اقتصاد Post-command و رقابتی میرود و چه صنایع کشور برای این دگرگونی آماده باشند یا نباشند، تحولات عظیمی در بازار و خریداران در حال وقوع است. شرایط به سمتی رفته که ارزش پول برای خریداران افزایش یافته و طبقات مصرفکنندگان دگرگون شده است. خریداران کنونی در خریدهای خود بسیار محتاطتر شدهاند، کیفیت بالا را همراه با قیمت مناسب و رقابتی میخواهند، اعتمادشان به محصولات داخلی کاهش یافته و توقع دارند اوضاع بعد از تحریم بهبود یابد. در واقع خریداران جدید بسیار باهوشتر و حساستر شدهاند و حق انتخاب آنها افزایش یافته است.
از طرفی در شرایط فرارقابتی جدید در بازار آزاد ، نقدینگی سازمانها کم شده و هزینه مدیریت فرایندها افزایش خواهد یافت. سیستم جدید مالیاتی در کشور در حال پیادهسازی است و شدت رقابت هم از داخل و هم از خارج افزایش مییابد. بقا و موفقیت در چنین بازاری بسیار دشوارتر شده است.
بنابراین شرکتهایی که قصد دارند موفق باشند باید خود برای موفقیتشان فکر و برنامهریزی کنند، بجای اینکه چشم به دنبال کمکها و حمایتهای دولتی داشته باشند. باید خود علمی شوند، روانشناسی بازار را بفهمند، طبقه بازار را به دقت انتخاب کنند، برند بسازند و در محصولات و خدمات خود تمایز ایجاد نمایند. از طرف دیگر باید بهرهوری خود را تا ۶۰% افزایش دهند و نیروی انسانی خود را قابلیتسازی کنند تا آماده رویارویی با شرایط فرارقابتی جدید کشور گردند. انسانهای رقابتی و سبد محصولات بهروز هستند که میتوانند صنایع را در محیط جدید ایران موفق نمایند.
دگرگونی اول باید در فکر رهبر سازمان اتفاق بیفتد. این قدم اول برای موفقیت هر شرکت است. وقتی دیدگاه جدید در رهبر سازمان ایجاد شد، باید مدل کسبوکار قدیمی که مبتنی بر فرهنگ غیررقابتی و محیط بسته بوده، کاملاً کنار گذاشته شده و مدل رقابتی جدیدی ساخته شود. لازمۀ اجرایی شدن این مدل جدید، ایجاد تفکر جدید در نیروی انسانی است.
سالهای آینده فرصتهای زیادی برای صنعتگران کشورمان پیش رو میگذارد که شرکتهایی که به موقع بیدار شده و خود را دگرگون کنند میتوانند از این فرصتهای طلایی ولی محدود بهره ببرند. باید از گذشته بگذریم تا بتوانیم آینده را بسازیم. این دگرگونی آسان نخواهد بود، لیکن اگر میخواهیم آینده را بسازیم و در محیط فرارقابتی موفق شویم، باید بهای آن را بپردازیم.